لواسان کجاست؟

امروز به مدد فضای مجازی و شبکه‌ها‌ی اجتماعی از گمشدن یک بچه در زیمبابوه تا جشن تولد پیرمرد ۱۲۰ ساله درکنیا و عروسی دو خرس پاندا در باغ وحش سیدنی بلافاصله به اطلاع مردم جهان از سیبری تا روستاهای ابهرما و تاشاخ آفریقا می‌رسد.دیگر هیچ حادثه و رخدادی مخفی نمانده و انگار دنیا تبدیل به یک اطاق شیشه‌ای شده وهمه یکدیگررا کنترل می‌کنند.در این وانفسای انسانیت و شیون بر محبت؛ عده‌ای بدون توجه به نکات گفته شده باز به ظلم وزورگویی و پایمال نمودن حقوق دیگران مشغولند.
البته وجدانهای بیدار بعضی از اصحاب رسانه آنهارا به انعکاس و پیگیری حقایق وادار می‌کند و بدون ترس و ملاحظات معمول آنچه را باید بگویند می‌گویند.
در همین چند روز دو حادثه در یک منطقه از وطنمان اتفاق افتاد که باعث حیرت و تاسف همگان شد.من تا چندروز پیش فکر می کردم "لواسان"منطقه ای ییلاقی نزدیک تهران است اما وقوع دوحادثه تلخ به گونه ای منعکس شدند که فکر کردم لواسان منطقه ای در نزدیکی بورکینا فاسو می باشد؛ وگرنه مگر امکان دارد زیر گوش مسئولین در همین روستای لواسان اینگونه حوادث روی دهد و کسی کاری نکند؛یعنی بی تفاوتی تا این اندازه در اعماق جان سازمانهای متولی ریشه دوانده؟ فاجعه اول حمله مرگبار دو سگ خشن و خطرناک به یک دختر شش ساله در لواسان بود.
کسانی که با نوع و نژاد سگها اندک آشنایی دارند؛ می دانند سگ پیتبول یکی از وحشی‌ترین و درنده‌ترین سگ‌ها ست که در امریکا و اروپا کسی جرات ندارد او را بدون قلاده محکم بیرون آورد. سگی که فقط از یک صاحب یا مربی خود دستور گرفته وهمه جا به عنوان سگ خطرناک و نگهبان شناخته می‌شود. دندان‌های تیز و بلند این سگ وقتی دهان باز می‌کند موجب وحشت و سکته هر بیننده می‌گردد. اصلا آوردن او بدون قلاده ممنوع و موجب جریمه سنگین است؛ براساس قوانین ما نیز اگر یک سگ به کسی حمله کرده و زیان وارد کند صاحب او مسئول و جوابگو خواهد بود؛ به طور قطع و یقین این کودک بیگناه سال‌های ساِل با کابوس حمله این سگ‌ها در خواب وبیداری دچار وحشت و اضطراب خواهد بود. مطلب دوم فریاد دادخواهی امام جمعه محترم لواسان است که در رثای محیط زیست و نابودی جنگل‌ها و باغ‌ها و ساختن ویلاهای چند هزار متری و چندین میلیارد تومانی سخن می‌گفت. یکی از دوستان می‌گفت اگر چشمان کسی را بسته و در لواسان باز کنند به خاطر وجود ویلاها و کاخهای عجیب و غریب محال است که باور شود اینجا ایران است تاچه برسد که لواسان باشد. وقتی زمین در یک روستا گرانتر از زعفرانیه و صاحبقرانیه باشد باغ که سهل است درخت با میوه اش کنده می‌شود. کجا هستند آن لودرها و بولدوزر‌ها که شانه‌های مبارکشان خانه آجری سقف نایلونی به خاطر تخلف بر سر ساکنانش ویران می‌کنند و تیغه بر دکان کوچکی می‌کشند؛ کجاست محیط زیست که چنار‌ها را صاحب شناسنامه کرده و کندن یک درخت را معادل قتل عمد قرار می‌دهند؛ بنده خدا جناب امام جمعه محترم لواسان وقتی می بیند آنچه البته به جایی نرسد فریاد است؛ خلاف‌ها را بر تریبون می‌آورد و فریاد می‌کشد. همت، خرازی، بروجردی، باقری و باکری خوب شد که رفتند وگرنه اگر می‌دیدند که این‌ها چه می‌کنند حتما و قطعا اگر بودند سیلی به صورت خود زده و سکته می‌کردند. صحبت از بشاگرد و عسلویه و... نیست


همین جا چسبیده به تهران این فجایع اتفاق افتاده و می افتد؛ روز جمعه ای برای پیاده‌روی و هواخوری به لواسان بروید و از پشت شیشه‌های دودی بنز و بی ام. و خود کاخ‌ها و ویلاها را تماشا کنید؛ اگر زحمت نباشد
به خاطر محکوم نمودن خشونت برعلیه کودکان به عیادت کودکان سگ دریده بروید؛ از گلایه گرسنگان و پابرهنگان بترسیم؛ اگر هنوز عده ای به خاطر اسلام و قرآن و شهدا و امام و رهبری دندان برجگر گذاشته و خون دل می‌خورند به حساب ترس نگذارید؛ صادقانه لیست ویلاداران لواسان و صاحب سگها را اعلام کنید.