جنسیت سالاری آکادمیک؟!

جوامع توسعه نیافته و کمتر توسعه‌یافته معمولا حضور زنان موثر، خلاق و منتقد را تاب نمی‌آورند و سعی می‌کنند با ارائه تصویر کاذبی از عصبیت و فقدان ظرافت‌های زنانه از آنان انتقام بگیرند و به حاشیهشان برانند.
در صورتی که موفقیت حاصل شایستگی بوده و به عوامل ذاتی چون ظرافت ارتباطی ندارد.جامعه کم توسعه اساسا از زنان خود توقع خاصی ندارد.
این نمایش سوگیرانه گاهی بر خلاف انتظار در سطح آکادمیک با شدت و حدت بیشتری دنبال می‌شود تا از دستیابی احتمالی زنان به موقعیت‌های تصمیم‌گیری و استراتژیک در تولید گفتمان و علم جلوگیری شود.
چنان که گاهی یک مقام مسئول در محیطی آکادمیک با کمال تاسف قائل به درجه بندی جنسیتی و در نظر گرفتن نقش بالادست به عنوان پیشفرض و نه براساس شایستگی برای مردان نسبت به زنان است. به همین خاطر است که شایسته سالاری به عنوان اصلی اولیه و بدیهی در قضاوت و مسئولیت سپاری به افراد رنگ می‌بازد و عملا در حد شعار باقی‌ می‌ماند.


مدیران دانشگاهی در بسیاری موارد از اعضای زن خود توقع سکوت، عدم اظهار نظر و نوعی سرسپردگی دارند به گونه‌ای که گویی آنان را شایسته نقش‌آفرینی موثر و اظهار نظر نمی‌دانند که همین مصداق بارز تقابل با زنان است.
در مقام ارتقای موقعیت کاری نیز در بسیاری موارد روال بر موفقیت افراد بله قربان گو نسبت به مقام مسئول است که به‌به و چه‌چه از دهانشان نمی‌افتد و همه جا موید بی‌چون و چرای رئیس یا خموشان بی‌زبان هستند و نقد اشکالات موجود اصولا در فایل‌های ذهنشان تعریف نشده!
وقتی این مسئله را در تفکر مردسالار برخی مدیران دانشگاهی ضرب کنیم نتیجه فاجعه بار و شاهدی بر اعمال ظلمی آشکار علیه زنان موفق خواهد بود.
از قضا مشکل اصلی در این موارد با مدیرانی است که با ژست شایسته‌‌سالاری و تظاهر تبری از جنسیت سالاری در عرصه حاضر می‌شوند، چرا که بی‌سر و صدا،بدون پرداخت هزینه و با لبخند مصنوعی شفقت و در کمال آرامش به قلع و قمع توانایی‌های زنان و خاموش کردن استعداد‌های خلاق آنان می‌پردازند.
راستی چند رئیس دانشگاه،رئیس دانشکده و معاونین مختلف از جامعه زنان دانشگاهی در دانشگاه داریم؟چند درصد از زنانی که به موقعیت‌های مدیریتی میانی دانشگاهی رسیده‌اند معدل فرهیختگی جامعه زنان دانشگاهی هستند؟نسبت زنان به مردان در موقعیت‌های دانشگاهی چقدر است؟آیا واقعا زنان شایسته‌‌ی کافی برای مشارکت در این موقعیت‌ها نداریم؟ قطعا چنین نیست.پس مشکل را باید جای دیگری بجوییم.
تا در به روی پاشنه ارتقای صالحان و موفقیت شایستگان، فارغ از جنسیت نگردد،همین آش و کاسه پابرجاست و تنها راه برون‌رفت پای‌فشاری زنان شایسته در تعیّن یافتن استعدادها و توانایی‌هایشان است تا نسل جنسیت سالار را به تسلیم و کنار کشیدن از راه موفقیت شایستگان وادار کنند.