مصطفی خدایگان طنزنویس

باقرخان خدا را شکر در افتتاحیه خط ٨ مترو دو کلام حرف سوژه‌آمیز زدی وگرنه امروز هم جای نازنین‌ات توی این ستون خالی بود. گفته بودی: «من برای تهران همه کار کردم و شهردار بعدی کاری برای انجام دادن ندارد!»
ولی به نظر من اشتباه می‌کنی باقرجان؛کمی کار برای شهردار بعدی گذاشتی؛ هنوز چند تا درخت مانده است! یک نفر باید این چند تا را قطع کند تا اقدامات شما تکمیل شود. کم‌لطفی نکن شهردار سابق نازنین. می‌دانی قطع کردن درختان چقدر کار دشواری است؟ خود شما در این 12 سال چقدر سختی کشیدی برای قطع این همه درخت و بایر کردن این همه فضای سبز در تهران. بالاخره برج‌سازان بینوا هم جا و مکانی برای برج‌سازی و کسب روزی حلال می‌خواهند!
به نظر من باید در پایان دوره‌های شهرداری‌ات از شما یک تقدیر و قدردانیِ اساسی بکنیم. البته نه به خاطر کارنامه‌ات، بلکه قدردانی می‌کنیم از شما به‌خاطر اینکه داری می‌روی!
حالا که داری می‌روی یک پیشنهاد برای گل رویت دارم. یک پیشنهاد تجاری خیلی خوب براساس تخصص خودت. یک آگهی برایت تنظیم کرده‌ام؛ این را منتشر کن و مطمئن باش بسیار بیشتر از شهرداری درآمد خواهی داشت. دست‌کم حساب بانکی‌ات کمی بیشتر از سه تومن پول خواهد داشت. این آگهی را منتشر کن و حالش را ببر:


فقط ببخشید که این اواخر خط مترو کم داشتیم بروی افتتاح کنی اما ما از طرف شهردار جدید قول می‌دهیم برنامه‌ای ترتیب دهد آخر هفته با بچه‌ها بروید خطوط 9 تا 21 مترو تهران را به‌صورت فرضی افتتاح کنی تا لااقل گودبای‌پارتیِ خوبی داشته باشی. حالا دیگر برو. ممنون که می‌روی!
***
حرف رفتن شد یاد یکی از وزرای خیلی محترم افتادم؛ محترم جان چرا آن‌قدر با رفتن مشکل داری؟ چرا چسبیده‌ای به آن صندلی و ول نمی‌کنی؟! اگر قصد خدمت داری، به جان خودم رفتنت بزرگ‌ترین خدمت به خلق و کشور است. بیا و آن‌قدر ما را جان به لب و لوچه نرسان. شما را به همین صندلی وزارت‌تان آن‌قدر ما را جز جگر نده، از دار دنیا فقط یک جگر برایمان مانده که
آن هم توسط اسلوب مدیریتی و متدهای جلب آرای
اعتماد شما دارد جزغاله می‌شود. لااقل جوری رای بگیر که کمی از جگر ما باقی بماند؛ فرداروز جراتش را داشته باشیم بدون دفترچه بیمه بیمار شویم و یا توی کوچه و خیابان از کیف‌قاپ‌ها و خفت‌گیرها نترسیم. البته نه اینکه نترسیم‌ها؛ نه! منظور این است که با حضورشان در بطن جامعه کنار بیاییم! لااقل اگر نمی‌خواهی بروی، طوری رای اعتماد بگیر که کلاس و وجاهت اسلوب تجارتت به هم نریزد. مثلاً می‌توانستی یک آگهی نظیر آگهی زیر منتشر کنی و کلاس کار خودت را بالا ببری و آرای مورد نیاز را هم بگیری: