مهسا مقدم

چندى پیش ویدئویى دیدم که در آن از افراد جوان ایرانى، هدف زندگی‌شان را پرسیده بودند و با کمال تاثر همه ى آنها در جواب، اعلام کردند که بى‌هدف هستند! با دیدن این فیلم به فکر فرو رفتم که چرا این افراد با وجود دارا بودن انرژى و زمان، چنین نومید هستند؟
با خود گفتم: گویى ما هدفمندانه، بى‌هدف هستیم. سالیان سال به ما گفته شده است که هدف یعنى تحصیل در یک رشته پولساز، دانشگاه عالى، شغل پردرآمد، حساب بانکى پرپول، ماشین آخرین مدل و.... رسیدن به این امکانات نه تنها بد نیست، اما براى همه ممکن نیست. داشتن اهداف صرفاً مادى و نداشتن تلاش کافى و از طرفى تظاهر به بى‌میلى به امور دنیوى، سبب سرخورده شدن افراد مى‌شود. بى‌هدفى خود یک سرپناه عالى براى تنبلى است. وقتى فرد احساس مى‌کند که هدف خاصى در زندگى ندارد، به راحتى به سستى و هدر دادن وقت و انرژى‌اش ادامه مى‌دهد و احساس گناه تنبلى را هم ندارد. ابزار مادى باید وسیله‌اى باشند براى رسیدن به اهداف معنوى. پول، تحصیلات، شغل و... باید راه رسیدن به آرامش و مفید بودن را به خوبى براى ما فراهم سازند نه این که آرامش و خوب بودن را فداى دست یابى به امکانات مادى کنیم. وقتى اهداف ما به نادرستى تعبیر شده باشند، در مسیر رسیدن به آن ناامید مى شویم و نومیدى علت بى‌هدفى در زندگى است. اگر به این باور برسیم که داشتن آرامش، سلامتى، شادى، آزادى، امنیت و... مهم‌ترین اهداف زندگى هستند، دیگر نیازى به ساختن و سوختن نیست، بلکه با روحیه اى قوى و آموزه‌هایى درست، در مسیر پیشرفت زندگى خود و آبادانى دنیایمان قدم‌برمیداریم و یقیناً به وسایل مادى خوب هم مى‌رسیم.