شوک جهان فوتبال از خبر ضایعه مغزی سر الکس فرگوسن؛

خبر ضایعه مغزی فرگوسن تمام فوتبال جهان را در شوکی بسیار ناراحت‌کننده فرو برده است. رسانه‌های انگلیس از وضعیت بد جسمانی سر الکس فرگوسن ۷۶ ساله و بستری شدن این اسطوره فوتبال در بیمارستان خبر داده‌اند. باشگاه منچستریونایتد با انتشار بیانیه‌ای کوتاه اعلام کرده فرگوسن به دلیل خونریزی مغزی تحت عمل جراحی موفقیت‌آمیز قرار گرفته اما برای مدتی باید در بخش مراقبت‌های ویژه باقی بماند. فرگوسن که موفق شده ۴۹ جام معتبر در دوران مربیگری‌اش کسب کند در سال ۲۰۱۳ پس از فتح لیگ برتر از دنیای مربیگری خداحافظی کرد.
جهان فوتبال پشت فرگی
مهم‌ترین چهره‌ها و سازمان‌های فوتبالی دنیا در شبکه‌های اجتماعی عشق و نگرانی خودشان نسبت به این اسطوره را بیان کرده‌اند.
اف.‌ای (فدراسیون فوتبال انگلیس)، یوفا، فیفا و باشگاه‌های مختلف انگلیسی و غیر‌انگلیسی همه در توئیتر خودشان آرزوی بهبودی هر چه سریع‌تر مربی سابق و 76 ساله منچستر را داشته‌اند؛ مربی‌ای که پنج سال پیش اعلام بازنشستگی کرد، بعد از 26 سال هدایت شیاطین سرخ و بردنِ 38 جام معتبر با این باشگاه.


در این میان باشگاه آرسنال در توئیتر خودش با انتشار عکس هفته گذشته سر الکس و آرسن ونگر در مراسم تقدیر از مربی فرانسوی‌اش نوشت: ما همه به فکر تو هستیم. دیوید بکام، ستاره سابق یونایتد که از نوجوانی با سر الکس بزرگ شده بود هم روی اینستاگرامش با انتشار عکسی از لحظه‌ای که در حال امضای اولین قراردادش با باشگاه است نوشت: به مبارزه ادامه بده رییس... عشق و دعاهایم برای کتی (همسر سر الکس) و تمام خانواده‌اش.
وین رونی، دیگر ستاره سابق یونایتد هم توئیتی با این متن داشت: زود خوب شو رییس. در این ساعت غمگین تمام فکرمان با خانواده تو است. کریستیانو رونالدو، دیگر شاگرد قدیمی سر الکس هم در توئیتی خطاب به مربی سابقش نوشته: دوست عزیزم با تمام وجود برایت دعا می‌کنم. قوی باش رییس. از بازیکنان حال حاضر یونایتد هم مایکل کاریگ و اشلی یانگ سریع به این خبر تلخ واکنش نشان دادند. کاریگ در توئیترش نوشت: از شنیدن این خبر داغون شدم. برای سر الکس و خانواده‌اش دعا می‌کنم. قوی باش رییس. یانگ هم نوشت: واقعا نمی‌دونم چی بگم، فقط برای رییس دعا می‌کنم.
در این رهگذر حمیدرضا صدر در یادداشتی به سال‌های کودکی الکس فرگوسن پرداخته، به پس‌زمینه جان‌سخت بودن مردی از اسکاتلند...
مفهوم آن جمله برای کسانی که با لهجه اسکاتلندی آشنا هستند روشن بود و برای آنهایی که این لهجه را نمی‌فهمیدند، بسیار گنگ. جمله اسکاتلندی «AHCUMFIGOVIN» با حروف بزرگی روی تابلویی بر دیوار اتاق او در زمین تمرین منچستر‌یونایتد خودنمایی می‌کرد (معادل انگلیسی آن جمله که واژه‌هایش پیوسته آمده‌اند این است:I come from Govan). او با تاکید نوشته بود «من از گوان می‌آیم». نه گلاسکو. فقط گوان.
گوان در آغاز قرن بیستم یکی از کارگاه‌های بزرگ کشتی‌سازی امپراتوری بریتانیا بود. می‌گفتند محال است در گوان باشید و صدای کوفتن چکش‌ها را نشنوید. صدای به هم خوردن آهن‌ها در گوان همیشه و همه‌جا بی‌وقفه‌ از صبحگاه تا شبانگاه به گوش می‌رسید. «کلاید ساید» در سواحل غربی اسکاتلند تا نیمه‌های قرن بیستم، پایتخت کشتی‌سازی جهان به شمار می‌رفت و سه کارگاه معروف در گوان برپا شده بودند. جایی که شب‌ها صدای کوفته شدن چکش‌ها و صفیر سوراخ کردن قطعات فلزی اجازه نمی‌دادند خواب به چشم‌ها راه پیدا کند... الکس فرگوسن می‌گفت «دشوار بود و آزار‌دهنده. ولی همان شرایط سخت، صدای چکش زدن‌ها از پدر به پسر منتقل می‌شد و راز و رمز جان‌سختی را به رخ می‌کشید.»
اما کارگران آن دوران در فضای باز دست به چکش برده و بر فولاد می‌کوفتند. کار کردن در زمستان‌ها طاقت‌فرسا بود، ولی سرالکس می‌گفت: «شخصیت شما در آن حال و هوا شکل می‌گرفت. با چکش زدن بالای عرشه یک کشتی در اوج سرمای زمستان. با تحمل شلاق بادهای سرد کلاید. وقتی پارچه‌ای دور دست‌هایتان می‌پیچیدید تا آهن منجمد پوست‌تان را نسوزاند.»
پدران خانواده فرگوسن از نسلی به نسل دیگر از طبقه کارگر برخاستند. آنها از دوره‌ای به دوره دیگر در کارگاه‌های کشتی‌سازی کار کردند. پدر بزرگ سر الکس، کارگر ساده جابه‌جایی صفحات فلزی بود و پدر پدر‌بزرگش، رابرت فرگوسن، پرچ‌کننده. پدر الکس نیز کارش را به عنوان کارگر آغاز کرد. وظیفه اولیه‌اش جابه‌جایی و قراردادن صفحات فولادی بود. در عین حال اگر کشتی‌سازی سنت دیرینه فرگوسن‌ها بود، فوتبال سنت دیگرشان به شمار می‌رفت. جان فرگوسن، پدربزرگ الکس طی سال‌های پیش از جنگ جهانی اول، به عنوان ‌هافبک تیم «دامبرتن» در سوی دیگر کلاید بازی کرده بود. پدر سر الکس (که او را نیز الکس می‌خواندند‌ و در حقیقت الکس سنیور) نیز بازیکن فوتبال به شمار می‌رفت.
فرگوسن بارها حکایت دستمزد پدرش را تعریف کرد. بارها گفت «10، 11 ساله بودم که دریافتم دستمزد هفتگی پدرم هفت پوند است. مبلغ شاید قابل قبولی برای آن روزها. ولی برای به دست آوردنش جان کنده بود. سه‌شنبه و پنجشنبه‌شب را هم کار کرده بود. همین طور شنبه صبح و سراسر یکشنبه تعطیل را... هفت پوند برای حدود 68 ساعت کار طاقت‌فرسا، فقط هفت پوند.»
آپارتمان فرگوسن‌ها بسیار کوچک بود. دو اتاق خواب داشت و دو پسر زیر یک سقف می‌خوابیدند. حمام‌شان وان نداشت ولی آشپزخانه‌شان مجهز به سینک فلزی بود. ولی آپارتمان‌شان در مقایسه با آپارتمان‌های مشابه پر‌جمعیت نبود. در حالی که در برخی از آپارتمان‌های همان منطقه، خانواده 16 نفری زندگی می‌کرد. فرگوسن می‌گفت: «پول چندانی برای خرج کردن نداشتیم، ولی فقیر هم نبودیم. شرایط سختی داشتیم، ولی هر چه بودیم فقیر نبودیم. شاید تلویزیون نداشتیم، همین طور اتومبیل و حتی تلفن. ولی احساس می‌کردم همه چیز داریم، و داشتیم: من فوتبال را داشتم.»
فضای خانه با لیز فرگوسن، مادر الکس، لبالب از شادی بود. پر از خنده، جمله‌های مهرآمیز و آوازهای عاشقانه. او یکی از همسرایان کلیسا بود و شیفته موسیقی و همیشه و همه جا آوازی زیر لب زمزمه می‌کرد. لیز شخصیت اول خانه فرگوسن‌ها بود. در حقیقت هر چند الکس نظم آهنین را از پدر به ارث برد، ولی ژن مادری‌اش او را از سایرین متمایز ساخت. می‌گوید: «بیشتر شبیه مادرم شده‌ام. زنی با اراده بود و عزمی باورنکردنی داشت.»
به همین دلیل سر الکس از مرگ مادر پس از مبارزه‌اش با سرطان، سخت تکان خورد. آشفته شد و محزون. لیز چهار هفته پس از ورود الکس به منچستر‌یونایتد و نشستن روی آن نیمکت درگذشت. پدرش کمی پس از ورود او به آبردین درگذشته بود. آنها هرگز ندیدند پسر بزرگ‌شان چه شخصیت بزرگی در دنیای فوتبال شد. فرگوسن از آنچه بر مادرش در بیمارستان «ساترن جنرال‌هاسپیتال» گلاسکو گذشت حیرت کرد. شرایط بیماران آن بیمارستان دولتی بد بود و به قول سرالکس، دولت مارگارت تاچر مردم را به فراموشی سپرده بود. به همین دلیل او بعدها یک مرکز مبارزه با سرطان با عنوان «بنیاد خیریه الیزابت‌ هاردای فرگوسن» بنا نهاد که طی سال‌های بعد بزرگ و بزرگ‌تر شد و فعالیت‌های عام‌المنفعه‌اش گسترده‌تر.
فرگوسن بالا رفت و بالاتر، با این وصف بارها در ستایش از سرزمین مادری‌اش جمله «می‌تونین پسری رو از گوان جدا کنین، ولی نمی‌تونین گوان رو از پسراش بگیرین» را تکرار کرد و تکرار. راز سرسختی و توفیق او در گوان نهفته بود. آن بندر سرد. آن چکش‌های فولادی.