امیرحسین ذاکری روزنامه نگار

اخیرا اتفاق جالبی برایم افتاد. برخی از فامیل به صورت خودجوش بسته‌های متنوعی از میگو از جنوب کشور فرستادند. چون خودم و خانمم اصالتا جنوبی هستیم. هر چند مدیر کیهان می‌گوید:" من و همکارانم اگر جنوبی هم باشیم اهل جنوب بریتانیا هستیم"! در درجه اول خیلی خوشحال شدم شاید به این دلیل که قدرت خرید میگو را با توجه به درامد خبرنگاری نداشتم مثل خیلی چیزهای دیگر که قدرت خرید نداریم و فقط قدرت نظاره کردن داریم گاهی حتی عین بچه یتیم‌های داستان‌های ویکتور هوگو صورت به شیشه مغازه‌ها می‌چسبانیم و با حسرت به اجناس یا خوراکی‌ها می‌نگریم. بگذریم .اما تعجب کردم از اینکه متوجه شدم به صورت خودجوش برخی از فامیل‌های خانمم در کنار ارسال بسته های میگو که شاید به دلیل خواص آن مثلا منبعی از پروتئین و امگا 3 و... یکی از بهترین هدایایی است که این روزها می‌توان به کسی هدیه داد موجی از پیام‌های تبریک هم به مناسبت روز خبرنگار برایم ارسال کردند واقعا در شگفت ماندم از این همه محبت به سبب ارسال پیام‌های محبت‌آمیز و ارسال محبت آمیز میگو. اما جالب‌تر اینکه برخی از این فامیل شوخ طبع خصوصا خاله خانم یا همان خاله خورشید که مثل خورشید انوار درخشنده و تابناک دارد (خصوصا با ارسال این هدیه اخیر) درخشان تر هم شد در پیامی دلیل ارسال میگو ها را چنین نوشته: داماد عزیز، به دلیل آنکه می دانم میگو به خاطر داشتن فسفر برای مغز و گشایش ذهن بسته و آلزایمرهای تو و بالا رفتن ضریب هوشی که متاسفانه ژنتیکی از آن کم بهره‌ای و مثل بعضی‌ها ژن برتر هم نیستی! بسیار موثر است و به سبب آنکه بارها در مطالب‌ات متوجه شدم خزعبلات و چرندگویی‌ات حاصل ذهن بیمار و رنجور و کمبود مواد مغذی فسفردار مثل میگو می‌باشد از این رو برایت میگو به هدیه می فرستم تا شاید ذهن‌ات از این یاوه‌گویی و پریشانی رهایی یافته و بیش از این با نگارش این مطالب اسباب آبروریزی خود و فامیل و حتی جریده وزین خودتان و جامعه نویسندگی نگردی .
من هم در پاسخ و تشکر نوشتم: با تشکر از لطف و عنایات شما، این عنایات‌تان و میگو محوری‌تان مستدام، اما عرض کنم خاله جان، همین که با دل شکسته و قلم شکسته و زبان بسته خزعبلات و چرند و پرند می‌نویسیم خود هنر است!
نکته: رئیس جمهور محترم در روز خبرنگار فرمودند: با قلم شکسته و زبان بسته نمی‌شود کار کرد.